ژول ورن به نظر بسیاری از صاحب نظران، پدر «داستان علمی تخیلی» است؛ نویسنده ای که برخی از مشهورترین رمان های ماجرایی را نوشته و سال های سال است که مخاطبین با داستان هایش خاطره دارند
کاپیتان هاتراس بر این باور است که در اطراف قطب شمال دریا یخ زده است. وی می خواهد حرفش را به اثبات برساند و به همین دلیل قصد دارد تا به قطب شمال سفر کند. او به همراه خدمه اش با کشتی ای به نام فوروارد عازم قطب شمال می شوند. هدایت کشتی بر عهده ی خود کاپیتان است. در بین راه بر اثر شورش خدمه کشتی منفجر شده و از بین می رود. اما کاپیتان ها تراس و عده ی اندکی از کسانی که جان سالم به در برده و ماجراجو نیز هستند. با مشقت فراوان از کودهای یخی و امواج سهمگین عبور کرده و با سورتمه سفر خود را ادامه می دهند. آنها در ساحل آمریکای تو، بقایای یک کشتی را پیدا می کنند که متعلق به یک گروه مکتشف آمریکایی بوده است که پیش از کاپیتان هاتراس، به آنجا سفر کرده بودند. چیزی به زمستان نمانده است و کاپیتان و همراهانش می بایست زمستان را سپری کنند. مشکل سرپناه و نداشتن آتش از یک سو و خطر حمله ی خرس های قطبی از سوی دیگر تهدیدی برای جان آنها به حساب می آید. آنها حوادث مختلفی را از سر می گذرانند آیا موفق خواهند شد؟