هوداکا پسری دبیرستانی است که به خاطر رفتار خشونتآمیز پدرش از خانهشان در جزیره به توکیو قرار میکند تا شاید برای خودش زندگی تازهای بسازد و بتواند بعد از مدتها راحتتر نفس بکشد...
مدت کوتاهی است که ایوی پورتر با جوانی به اسم رایان سامنر آشنا شده، اما جوری دل او را به دست آورده که دوستان و اطرافیان رایان انگیزهی ایوی را به جیب زدن مال و ثروت رایان میدانند. با اینکه بدگمانیشان بیمورد نیست، قضیه پیچیدهتر از چیزی است که همه خیال میکنند؛ کشف حقیقت با سفری در دل دنیای تبهکاران حرفهای همراه میشود.....