مشکل درست از همان لحظهای در زندگی من شروع شد که پرستار با خوشحالی تمام به پدر و مادرم مژده داد که دختردار شدهاند و زمانی این مشکل بغرنجتر شد که برادرم سهراب با هزار نذر و نیاز به دنیا آمد.
ماجرا در کرمانشاه روی میدهد و درون مایه اصلی داستان با واقعیت تلخ زندگی زنان در لایههای پایینی جامعه در آن سالها ارتباطی نزدیک دارد و در نکوهش آیین چند همسری است....
آیدا که از صدای پدر سر از در هال بیرون آورده بود و به پدر می نگریست با دیدن پاکت در دست او، خوشحال به حیاط دوید و او هم با بانگی بلند فریاد کشید: بالاخره رسید.