ابنعربی در طول حیات فکری خویش به تصوف و عرفان رنگ فلسفی بخشید و ادراک شهودی عارف مسلمان را - که چندین قرن در پردهی ابهام قرار داشت - در قالب نظریات عقلانی و نفسانیِ پروردهی ذهن توانای او جمعآوری و تدوین کرد. او یکی از بزرگترین و عالیترین شارحان عرفان اسلامی است که سلوک عرفانی بایزید و حلاج در پیوند با حکمت صوفیانهاش قوام یافت. بههمینرو، مسیر رشد و تعالی عرفان و تصوف در جهشی بزرگ مشخص گردید و حقیقت باطنی تصوف - که تا آن زمان در کلام جنید و شبلی مخفی بود - با صورتبندی نظری او هرچه بیشتر و صریحتر نمایان شد.
تفسیر اِشاری و صوفیانهی او تحتتأثیر فلسفهی وحدت وجود است و با احاطهی وسیعی که بر تصوف داشت، راهی نو در تفسیر اِشاری گشود. بهعبارت دیگر، ابنعربی از تفسیر ساده و زاهدانهی صوفیان پیش از خود گذر کرد و به تأویلات نظریِ مبتنیبر وحدت وجود و تفسیر اِشاری رسید.
در باب تفسیر اِشاری:
تفسیر اِشاری روشی قرآنی است که مبتنیبر معانی پنهانی و رمزی - تنها قابلدرک برای ارباب سلوک - بوده و میتوان آنها را با معانی ظاهری مطابقت داد. این تفسیر بر اندیشههای پیشین صوفی استناد نمیکند، بلکه بر الهام و اشاراتی تکیه دارد که متناسب با مقام صوفی در قلبش متجلی میشود. ابنعربی معتقد بود قرآن افزون بر ظواهر، دارای بواطنی است که تنها از طریق کشف و شهود عرفانی قابلدریافت است. بهگفتهی او، هر آیه دو وجه دارد:
۱. معانی ظاهری (قابلدرک برای همگان)؛
۲. معانی باطنی (که تنها اهلحق و عارفان آن را درمییابند).
ساختار تفسیر عرفانی ابنعربی:
تفسیر اِشاری و عرفانی قرآن کریم - مشتملبر تأویلات عرفانی ابنعربی از آیات - در سه بخش تنظیم شده است:
۱. بخش نخست: ترجمه و تفسیر آیات قرآن توسط ابنعربی؛
۲. بخش دوم: گردآوری تأویلات عرفانی دیگر بزرگان، از جمله: