مقصود من از نگارش کتاب "چگونگی تنها بودن" تا حدودی ثبت تغییر نگرشم از تنهایی و انزوایی پر از خشم و هراس، به پذیرش یا حتی پاسداشت جایگاه مخاطب و نویسنده است. البته این جمله بدان معنا نیست که همهچیز خوب است و جایی برای خشم و نگرانی وجود ندارد.
مقصود من از نگارش کتاب "چگونگی تنها بودن" تا حدودی ثبت تغییر نگرشم از تنهایی و انزوایی پر از خشم و هراس، به پذیرش یا حتی پاسداشت جایگاه مخاطب و نویسنده است. البته این جمله بدان معنا نیست که همهچیز خوب است و جایی برای خشم و نگرانی وجود ندارد.
نویسنده در این رمان سرنوشت انسانهایی را ترسیم میکند که زندگی با مصائب بیشمارش روی بد خودش را به آنها نشان داده است. این روایت بیش از همه از آسیبهایی صحبت میکند که به دختران وارد میشود؛ از آنچه برایشان منع شده است، آنچه به سکوت وادارشان میکند و بهایی که باید بپردازند.
لیلیلا سیگوردورداتیر در "پردهدری"، قهرمان زنش را به دل مناسبات قدرت حاکم برده و انبوهی ماجراجویی از قتل و آدمربایی تا کودکآزاری و ... را به دل داستانش آورده و اخلاقیات حاکم بر زندگی در جهان مدرن با همهی مواهب و مصائبش را به چالش میکشد.
"هفت قمر معالی آلمیدا" به ژانرهای پادآرمانشهری و طنز سیاه تعلق دارد. شخصیت اصلی رمان، عکاس و قمارباز جسوری به نام معالی آلمیدا است که بهتازگی مرده و در دنیای مردگان متوجه میشود که او را کشتهاند اما نمیداند چه کسی و چرا.
"دویست و دهمین روز" داستانی است در چارچوب گفت و گوهای مفصل، متشکل از چندین بخش که ماجرای گشت وگذار دو دوست را در اطراف کوه آتشفشانی آسو در کیوشوی مرکزی تعریف میکند.
کتاب یادداشت های روزانه آلبی ساکس در زندان، نمایشنامهای است در دو پرده و بیست و هشت صحنه، روایت تابآوری یکی از آنها که هنوز امید داشت از پس همه ناامیدیها.
فرضیه من چیست؟ فرضیه من این است که سرمایهداری همین حالا هم مرده، از این نظر که پویایی آن دیگر بر اقتصاد ما حاکم نیست. نقش آن با چیز اساساً متفاوتی جایگزین شده که من آن را تکنوفئودالیسم مینامم.