داستان درباره شخصیت اصلی، امیلی کلاگ است که در آستانه ازدواج با نامزدش، جک قرار دارد. ظاهر زندگی امیلی ایدهآل و جذاب، اما بهتدریج مشکلات و چالشهای بزرگ زندگی با جک، زیرپوست داستان را برای امی و خوانندگان مشخص میکنند. جک اگرچه مردی جذاب و اغواگر است، ولی با شاخصههای شدید کنترلگری و پرخاشگری، جهنمی رویایی برای امی تدارک دیده است. آغاز رمان با صحنهی بههوشآمدن امی در بیمارستان تصویر میشود. توصیفات امی از شرایطش، مخاطب را از همان ابتدا در شک و تردید نگه میدارد و سناریوهای مختلف یک درگیری یا سانحه را در ذهن مخاطب ایجاد میکند.