فیلیپ ویلن در دانشگاه سوربن ادبیات مدرن خواند و در کنار نوشتن رمان، مقالهها و رسالههای زیادی منتشر کرده است. موضوع اصلی رمانهای او روابط انسانی و عشق است که در هر زمان از زاویهای تازه به این مسئله مینگرد؛ در آثاری چون بلای تمثال، زن بیوفا، پاریس، بعد از ظهر، و یک صبح زمستانی که جوایز مدیترانه، لاندرو، ژان فروستیه و فرانسوا موریاک را برای او به ارمغان آوردهاند و بارها در تئاتر و سینما مورد اقتباس قرار گرفتهاند. در کنار این رمانهای مشهور که به چندین زبان ترجمه شدهاند، ویلن چند اثر نظری هم در حوزه ادبیات نوشته است که از معروفترینشان میتوان به این کتابها اشاره کرد: رسالهای درباره آثار مارگریت دوراس (۲۰۱۰)، ادبیات بدون ایدهآل (۲۰۱۶) و سودای ارفه (۲۰۲۰). همچنین او آثاری هم در رابطه با شخصیتهایی چون پییر پائولو پازولینی و دیگو مارادونا نوشته است.
شخصیت اصلی دختری با ماشین قرمز، اما پارکر، دختر بیست ساله یک دیپلمات آمریکایی است که برای تحصیل در رشته ادبیات مدرن وارد دانشگاهی در پاریس میشود و آنجا به یک نویسنده سی و نه ساله دل میبندد. رابطه آنها وقتی دچار مشکل میشود که اما به مرد میگوید که در اثر یک سانحه رانندگی مشکلی غیر قابل جراحی در جمجمهاش به وجود آمده و احتمالا کشنده است.