رایان ریچاردسون طی پنج سال گذشته هر شب آن کابوس هولناک را زندگی کرده است. صدای ناگهانی باز شدن در اتومبیل، ضربهای محکم به سرش، دستانی که او را از خودرو بیرون میکشند و فریاد دلخراش آلیسون نامزدش که در تاریکی طنینانداز میشود....
داستان چهار کارمند شاغل در یک شرکت پس از این که به جلسه ای خارج از اداره فراخوانده می شوند، در مسیر خود برای رسیدن به یک بازی «اتاق فرار» که توسط شرکت ترتیب داده شده، در آسانسور گیر می افتند.
کتاب «دستان گرم ارواح» نوشتهی کاترین آردن رمانی تاریخی، فانتزی و معمایی است که در دوران جنگ جهانی اول در فرانسه روایت میشود و با فضایی تاریک، شاعرانه و سرشار از رمز و راز، خواننده را به دل ویرانیها و امیدهای کوچک آن دوران میبرد. داستان حول محور لارا کامرون، جراح جوان و مصممی از آمریکا، میچرخد که داوطلبانه به فرانسه میرود تا در بیمارستانهای صحرایی به درمان سربازان مجروح بپردازد....
سه سال است که فرانک هیچ خبری از دخترش ندارد. بعد از سه سال دعوتنامه عروسی دخترش به دستش میرسد. این عروسی قرار است در عمارتی دور افتاده و باشکوه برگزار شود. دخترش قرار است با خانوادهای مرموز و ثروتمند وصلت کند. ولی هیچ چیز در این عروسی آنطور که باید پیش نمیرود زنی محلی ناپدید میشود و فرانک مجبور میشود برای نجات دخترش پرده از اسراری بردارد که لرزه بر اندامش میاندازند. اما یک چیز از همان اول مثل روز برایش روشن است قرار نیست هیچ کس در این عروسی خوشبخت شود.
پریباد آهی کشید و گفت: «زنهایی که بذر عشق در وجودشان کاشته شده پریانی حقیقیاند که عاقبت یا تنها ماندگانی از یاد رفته خواهند شد یا همچون پریباد افسانهای با آرزوهای برباد رفته!»
در کتاب دختر بد خوب هم مثل کتاب دیزی دارکر و سنگ کاغذ قیچی، هیچکس قابل اعتماد نیست و در پس هر اتفاق رازی نهفته است که سریع و آتشین فرا میرسد و هر لحظه مخاطب را غافلگیر میکند.