فرسکیتا کاراسکو دختری است که در شانزده سالگی موهبتی جادویی مییابد. زنان خانواده او صاحب جعبهای چوبی و اسرارآمیز هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. محتوای این جعبه برای هر دختری که طی مراسمی اسرارآمیز آن را دریافت میکند. متفاوت است.
در این رمان، شخصیت اصلی با چالشهای درونی و بیرونی مواجه است که او را به سمت جستجوی هویت و معنا در زندگی سوق میدهد. نویسنده با استفاده از زبان ساده و روان، به بررسی احساسات و افکار شخصیتها پرداخته و خواننده را در مسیر تحول و کشف درونی همراه میکند.
"سرشارِ زندگی"، رمانی عمیقاً تاثیرگذار با طنزی هوشمندانه و شیطنتآمیز است که به کاوش در روابط خانوادگی، چالشهای غیرمنتظره زندگی و پیچیدگیهای روابط انسانی میپردازد.
بیشتر قسمتهای کتاب، نامههایی هست که افراد مختلف برای میشل عزیزشون نوشتند. میشل تنها پسر خانواده و عزیزکرده پدر است که مدتی درگیر قضایای سیاسی بوده و اکنون کشور را ترک کرده، دوست صمیمیاش، مادرش، خواهرش و دختری که با او رابطه داشته برایش نامه مینویسند و از زندگی خود میگویند و او نیز گاهی جوابهای کوتاه میدهد.
روایتی انتقادی، تلخ و درعین حال طنزآلود از پشت پرده زندگی خانوادهای ثروتمند در نیویورک است که از دیدگاه راوی، دختری جوان و تحصیلکرده که نقش دایه کودک خانواده را بر عهده میگیرد، روایت میشود.