«بافته»، داستان زندگی سه زن است. سه زن، سه زندگی، سه قاره، همگی تشنهی آزادی. نویسنده در این کتاب، به تعریف داستان سه زن با سرنوشتهای مختلف میپردازد که در کانادا، سیسیل و هند زندگی میکنند.
جورج چاقالو به همراه همسر خستهکننده و دو فرزند عذابآورش در خانهای کسالتآور زندگی میکند. روزی جورج روی یک اسب شرطبندی میکند که امکان برندهشدنش بسیار اندک است، ولی اتفاقا پیروز میشود و پول اندکی به دستش میرسد...
"موجها" از زبان شش راوی از خردسالی تا بزرگسالی بیان میشود. در فصل آخر راوی داستان، علاوه بر خودش در قالب پنج راوی دیگر فرو میرود و رمان را با یک تکگویی پنجاه صفحهای به پایان میرساند.
اورول در کتاب "تنفس در هوای تازه"، بر علیه پیشرفت و تکنولوژی و مرگ ارزشهای انسانی قلم میزند و برای از بین رفتن تمامی خصایل انسانی قدیمی اظهار تاسف میکند. این رمان حال و هوای انگلستان پیش و پس از جنگ را با هم مقایسه میکند.