این اثر داستان دو بیمار جوان مبتلا به فیبروز کیستیک است که در جریان معالجه، عاشق هم میشوند، اما مشکلی وجود دارد. آنها نباید یکدیگر را لمس کنند چون یکی از آنها بیماری دیگری دارد که منتقل میشود. بیماری فیبروز کیستیک یک بیماری دستگاه تنفسی است که زمینهساز عفونتهای مختلف باکتریایی میشود.
قهرمان رمان غرور و تعصب اما، دختری است که زیبایی متوسطی دارد و چندان در قید و بند آداب معمول زنان جامعه و حتی زنان رمانهای پیش آن نیست.بیشک رمان غرور و تعصب یک خدای بیچونوچرا دارد؛ دانای کل همان راوی خدایگونه است که سایهی قدرتمندش بر تمام رمانهای عاشقانهی کلاسیک جهان سایه انداخته است. راوی همهچیزدانی که روزگاری یکهتاز جهان عاشقانهها بوده است و مادر تمام راویهایی محسوب میشود که از دل آن متولد شدهاند؛ رمانی که میتوان برای تمرین نوشتن، نخستین راوی رمان، یعنی دانای کل را بر اساس آن تمرین کرد.