"شناگرها" رمانی است درباره شکنندگی ذهن و پیوندهای نامرئیای که ما را به مکانها و افراد متصل میکنند. جولی اتسوکا با نگاهی ژرف و روایتی تأثیرگذار، کتابی نوشته که هم اندوهبار است و هم سرشار از لحظات تأملبرانگیز. این اثر، یادآوری شاعرانهای از نیروی ناپیدای حافظه، عشق و فقدان است که آرام اما عمیق، زندگی ما را شکل میدهند.
هوداکا پسری دبیرستانی است که به خاطر رفتار خشونتآمیز پدرش از خانهشان در جزیره به توکیو قرار میکند تا شاید برای خودش زندگی تازهای بسازد و بتواند بعد از مدتها راحتتر نفس بکشد...
رمانی اتوبیوگرافیک دربارۀ خانواده، حافظه، هویت، پیری، بیماری، فراموشی، زوال، مرگ و فقدان. در شب اسیر شدهام داستانی برگرفته از تجربۀ زیستۀ آنی اِرنو، نویسندۀ فرانسوی برندۀ جایزۀ نوبل است.
تونیو آسپیلکوئتا رؤیایی در سر دارد: سرزمینی متحد و یکپارچه، سرزمینی غرق نغمهها و ملودیها. اما کاوش بیوقفهی تونیو در ژرفای موسیقی و تاریخ، و تلاش وسواسگونهاش برای نگارش کتابی که روایتگر این رؤیا باشد، او را به ورطهای بس پیشبینیناپذیر میکشاند، به نقطهای که بازگشت از آن میسر نیست.
اندرو، در جست و جوی آرامش و فرار از هیاهوی خستهکننده زندگی شهری به سواحل دنج و رؤیایی جنوب ایتالیا پناه میبرد. سفر او که تنها به قصد استراحتی کوتاه آغاز شده بود با دیدار کلودیو ماهیگیری خردمند و آگاه، مسیری دیگر میگیرد....
داستانهایی که سامبرا مینویسد کوتاه و کم حجماند. شیوه داستاننویسی او هم همین گونه است، موجز اما صریح. ایده را یک راست روی کاغذ سرازیر میکند و حالا وظیفه خواننده است که سهمش را از این کلام موجز بردارد یا برندارد. این ویژگی در نثر او نیز بازتاب دارد. گویی خواننده رو به رویش نشسته باشد و با هم مشغول گپ و گفت باشند، بدون زبان بازی شبیه آنچه که در زبان زندگی روزمره جریان دارد.