من چیزی نمیگم و به نظر میرسه احتیاجی به جواب نداره شما زنها فکر میکنین میتونین تنهایی دووم بیارین فکر میکنین به مردها احتیاجی ندارین ولی وقتی ما مردها تنها میذاریم تون کاملا به درد نخورین.
جک ریچر حین قدم زدن در شهر کوچکی در ویسکانسین، پشت ویترین مغازه امانتفروشی چشمش به یک انگشتر فارغالتحصیلی دانشکدهی افسری «وست پوینت» میافتد؛ از خودش میپرسد چه شرایطی باعث شده یک نفر چیزی را که طی چهار سال سخت به دست آورده اینگونه رها کند.