رمانهای آگاتا کریستی دارای تصاویری بکر و بیبدیل از ماجراهای خیالی اوست که در عین حال خیلی هم خیالی نیست و تاثیر گرفته از زندگیهای به ظاهر پر زرق و برق و از درون پوسیده و حیرتانگیز در جامعه است.
در تابستان غریب سال ۱۸۱۶، لرد بایرن به همراه پرسی شلی و همسر نوزدهسالهاش مری و چند دوست دیگر در ویلایی گرد آمدند تا چندصباحی را به عیش و کامرانی بگذرانند...
به دهکده «تریپاینز» خوش آمدید؛ جایی که بیرحمترین ماه سال، در آستانهی تحقق تهدیداتش است. اینجا بهار است، در این دهکدهی کوچک و فراموششده؛ جوانهها بر درختان روییدهاند و اولین گلها با دشواری از خاکی که تازه یخ و برفش آبشده سر برمیآورند. ولی سرنوشت هر چیزی، بازگشت به زندگی نیست…
در ۲۱ ژوئن بلندترین روز سال، زندگی کامیلا مادری تازه قرار است برای همیشه تغییر کند. پس از ماهها مرخصی زایمان قرار است برای اولین بار نوزاد دخترش را به مهد کودک بسپارد و به شغلش به عنوان نماینده ادبی بازگردد....
داستان حماسی و گیرا از فاجعه و بقا، گذرگاه داستان دختری به نام امی است که در سن شش سالگی توسط مادرش رها شد. او توسط سازمانی که در پشت آزمایشهای غیرقانونی دولت است تعقیب و سپس زندانی شد....
داستان چهار کارمند شاغل در یک شرکت پس از این که به جلسه ای خارج از اداره فراخوانده می شوند، در مسیر خود برای رسیدن به یک بازی «اتاق فرار» که توسط شرکت ترتیب داده شده، در آسانسور گیر می افتند.