چیزی ته دلم ویلی ویلی میرود که نگرانم میکند و احساس خوبی ندارم بابا گفته بود یک عالمه آدم شب و روز توی راه هستند وما تنها نیستیم ولی از بعد از ظهر که راه افتاده ایم هیچ کسی را ندیدهایم حتی یک نفر را هوا تاریک میشود.....