زونل دیگر در این اثر نفرتی با منشأ خانوادگی را روایت می کند که افسار گسیخته پیش رفته و زنجیره وار مصیبتهای متعددی را رقم می زند و زندگی ها را از هم فرو میباشاند. دو برادری که در یک خانواده ی متمول زاده شدند اما با انتخاب دو مسیر زندگیشان جهت های مختلفی گرفت طوری که یکی از طبقه ی بالای جامعه شد و دیگری در طبقه ی پایین ماند. حسادت در کنار وارد شدن عوامل جانبی به مراودات این دو خانواده فرزندان آنان را ناخواسته از مسیر درست منحرف کرد حسادتی که شاید ریشه در افراط در محبت به اطرافیان و فراموش کردن خود داشته باشد. نویسنده که خود را در قالب بازماندهی این دو خانواده معرفی کرده تشکیل هر دو خانواده را به موازات هم و به شیوه ای جذاب روایت میکنند. هر چه ماجرا پیش نیر می رود. عوامل تازه تری به آن اضافه میشوند و ماجرا را هیجان انگیزتر می کند طوری که معما در معما پیش می آید.
در پایان نگارنده به درستی میگوید کتابها از زندگی قوی تر و زیباترین انتقام هستند. بسیاری از ما دنبال این هستیم که به زندگی هایمان معنا دهیم، اما زندگی هایمان زمانی معنا پیدا میکنند که بتوانیم این سه هدف را محقق کنیم. دوست داشتن دوست داشته شدن و گذشت کردن باقی فقط زمان از دست رفته است.