با لحن قاطعی گفت: من بر خلاف میل خود برای دیدن شما آمدهام. به من دستور دادهاند که خواهش شما را به انجام رسانم. یک سه، یک هفت و یک آس به ترتیب برگهای برندهی شما هستند به شرطی که هر روز فقط روی یک برگ بانک بزنید و پس از آن در تمام طول زندگی خود هیچگاه بازی نکنید. در مورد مرگم شما را خواهم بخشید به شرطی که با ندیمهام لیزاوتا ایوانونا ازدواج کنید.
با گفتن این کلمات به طرف در چرخید و کشان کشان خارج شد. هرمان صدای به هم خوردن در راهرو را شنید و مشاهده کرد که یکبار دیگر کسی از پشت پنجره به اتاقش نگاه کرد.