بند اعدامی ها نوشته فریدا مک فادن اثری داستانی در ژانر تریلر روانشناختی است که فضای آن عمدتاً در یک زندان با امنیت بالا میگذرد. کتاب با روایت اولشخص از زبان «تالیا کمپر» پیش میرود؛ زنی که به اتهام قتل همسرش محکوم به اعدام شده و در سلول انفرادی روزهای پایانی زندگیاش را سپری میکند. داستان در دو خط زمانی گذشته و حال حرکت میکند و به تدریج رازهای زندگی مشترک تالیا و همسرش «نوئل» را آشکار میسازد. این رمان در دورهای معاصر میگذرد و دغدغههایی چون عدالت، خیانت، گناه و بیگناهی، و شکنندگی روان انسان را به تصویر میکشد. نویسنده با استفاده از فضای بسته و خفقانآور زندان، ذهنیت و احساسات متناقض شخصیت اصلی را به خواننده نزدیک میکند و با ایجاد تعلیق، مخاطب را تا پایان با خود همراه میسازد.
بخشی از کتاب
"اسم من تالیا کمپر است. و با زمان کمی که برایم باقی مانده، چیزهایی وجود دارد که باید دربارهام بدانی: اول، اکنون به جرم قتل همسرم در انتظار اعدام هستم. دوم، وکیلم یک درخواست تجدیدنظر آخر ارائه داده، اما اگر رد شود، دو هفتهی دیگر با تزریق کشنده اعدام خواهم شد! و آخرین مورد. من بیگناهم. من همسرم را نکشتهام. بودن در بخش اعدامیها ممکن است حتی از اعدام هم بدتر باشد. از جاییکه هنوز مرگ را تجربه نکردهام (به زودی در این مورد بهروزرسانی خواهم کرد)، نمیتوانم با قطعیت بگویم. اما بخش اعدامیها را تجربه کردهام و تصور میکنم بدترین قسمت بخش اعدامیها، انزواست. زندانیان محکوم به اعدام از بقیه جدا نگه داشته میشوند. هر کدام یک سلول انفرادی داریم و در سالن غذاخوری با دیگر زندانیان غذا نمیخوریم. وقتی به حیاط زندان میرویم... شاید فکر کنید، خب که چه؟ "