این رمان از عجیب ترین و شورانگیزترین آثار ادبیات انگلیس است. امیلی برونته به همراه دو خواهرش، که آن ها نیز نویسنده اند، در ناحیه ای غم زده و وحشی، پوشیده از خلنگ و در زیر ضربه های باد زیسته است، زیرا مسئولیت های کلیسایی پدر او را مجبور به اقامت در این ناحیه می کرد.
حس عمیق پیوند با طبیعت، که در چشم او همان زمین بایر بود، به او اخلاقی قهرمانی آموخت و به وی امکان داد تا زندگی خود را بپذیرد و از آن لذت ببرد، بی آنکه شادی های دیگری به جز آن چه از ذهن خویش بیرون می کشید او را دلگرم کند. پس، این رمان اثر زن جوانی است که صرفا از وجود خویش الهام می گرفت. رمان بر زمینه های شاعرانه استوار است که در آن ساده دلی ها و درون بینی روان شناختی فوق العاده ای به توالی دیده می شود. به این دلیل، بجاست آن را بیشتر شعر بدانیم تا رمان.
قدرت و تازگی بلندی های بادگیر سبب شده که بعدا این رمان سرمشق بعضی از کامل ترین تجلیات رمان انگلیسی بشود.