خانوادهی مونرو به تعطیلات میروند و هرولد و چستر را به شاتو بوو وو میفرستند.
در همان شب اول چستر و هرولد در شاتو بوو وو، صدای زوزهی عجیبی سکوت شب را در هم میشکند و باعث میشود چستر به این فکر کند که هتل وحشت اسم مناسبتری برای آنجاست.
اما فریادهای مرموز شب که چستر مطمئن است صدای گرگینههاست فقط شروع ترس و وحشت آنهاست. خیلی زود حیوانات شروع به ناپدید شدن میکنند و زمزمههایی از قتل به گوش میرسد. آیا زمان ترک کردن هتل شاتو بوو وو زودتر از چیزی فرا خواهد رسید که چستر و هرولد پیشبینی میکردند؟