این روش را از اولین مادرم یاد گرفته ام. هر وقت شام کم بود، برایم قصه می گفت زودتر بخوابم و گرسنگی یادم برود...

من درست با شروع جنگ به دنیا آمده بودم....

مردها نه فقط بی اعتنا به او، که حتی متعجب از سوالاتی که مطرح می کرد...

فردا هم برشت را در برلین به خاک می سپارند

ارتش معیری ها بسیج شده بودند که برای اولین بار در طول تاریخ خاندان، همه با هم به شکلی یکسان و متحد و رسما مانند یک گروه هم خوان، بدون هیچ گونه کم و زیادی مقابل کارآگاه و دستیارش صف آرایی کنند

چگونه نمیریم مجموعه ای است از چهل یادداشت نویسنده درباره ی زندگی و تجربه های ساده اما پر احساسش از زیستن