وداع نمیکنم قصه به دوش کشیدن بار سنگین تاریخ است. روایت کسانی که زخمها را زندگی میکنند و در میان برف و سکوت به دنبال راهی برای ادامه دادن میگردند....
روياي چين تصويري است از درهمشكستن روح جمعي ملتي كه حكومت اقتدارگراي تشنه قدرتش در جستجوي راهي است تا حافظهها را پاك كند، تاريخ را از نو بنويسد و بر حقيقت خاك بپاشد. ما جيين در اين كتاب قصه ويرانشهري را تعريف ميكند كه نه در سرزميني بينام در آينده، بلكه در همين چين امروز قرار دارد.
کمپ مهاجران غیر قانونی در حومهی پاریس، که یادآور کوچههای تاریک و نمور و خانههای ویرانهی بینوایان است و خانوادههایی که هر کدام از کشوری به اینجا پناه آوردهاند....
در کتاب دختر بد خوب هم مثل کتاب دیزی دارکر و سنگ کاغذ قیچی، هیچکس قابل اعتماد نیست و در پس هر اتفاق رازی نهفته است که سریع و آتشین فرا میرسد و هر لحظه مخاطب را غافلگیر میکند.