نویسنده، اسطوره شناس و دین پژوه، متولد بخارست. پس از مهاجرت به هند و آموختن زبان سانسکریت، به مطالعه ی متون کهن شرقی و مرتبط با دین شناسی و اسطوره پرداخت
وقتی غریبه ای در سال 1957 به کتابخانه ای در بارسلونا می رود تا اثری کمیاب و گران را بخرد، «دنیل سمپر»—پسر صاحب کتابخانه—تصمیم می گیرد تا از انگیزه های این مرد اسرارآمیز سر در بیاورد.
نورا شوکه بود. اما دلیل شوکهبودن او کمی با دلیل شوکی که بقیه محققان حاضر در آن قایق کوچک پارویی فکر میکردند، فرق داشت. شوک او ناشی از این نبود که نزدیک بود بمیرد. بلکه شوک حاصل از فهمیدن این موضوع بود که واقعا میخواست زنده بماند.