کتاب گزیدهای از داستانهای شاهنامه؛ گرسیوز (جلد سوم) نوشتۀ امیرحسین علیقلی و مهدی شفیعی، دو داستان مشهور و جذاب «سیاوش» و «رزم رستم با اشکبوس و کاموس» فردوسی را به زبانی ساده روایت میکند.
امیرحسین علیقلی و مهدی شفیعی در کتاب گزیدهای از داستانهای شاهنامه؛ بیشه گرازان (جلد چهارم)، سه داستان مشهور و جذاب «اکوان دیو»، «بیژن و منیژه» و «سرانجام کیخسرو و افراسیاب» فردوسی را به زبانی ساده روایت میکنند.
امیرحسین علیقلی و مهدی شفیعی در کتاب گزیدهای از داستانهای شاهنامه؛ اسفندیار (جلد پنجم)، دو داستان مشهور و جذاب «هفتخوان اسفندیار» و «رستم و اسفندیار» فردوسی را به زبانی ساده روایت میکنند.
امیرحسین علیقلی و مهدی شفیعی در کتاب گزیدهای از داستانهای شاهنامه؛ کک کوهزاد (جلد ششم)، سه داستان مشهور و جذاب «جمشید و ضحاک»، «کک کوهزاد» و «برزو» فردوسی را به زبانی ساده روایت میکنند.
عبدالله بن محمد، عین القضات همدانی، فقیه، حکیم و عارف، مکنی به ابوالفضائل، معروف به قاضی همدانی، در سال ۴۷۶ ش، برابر با ۴۹۲ ق، در همدان به دنیا آمد. پدر و جدش از میانه بودند، به میانجی نیز معروف شده است. قاضی، در جوانی در زادگاه خویش به کسب علوم متداول پرداخت و به سرعت در ادب و حکمت و کلام مایهور شد و به سبب مهارتی که در فقه پیدا کرد، به عنوان قاضی و مدرس منصوب گردید و با وجود جوانی، شهرت و نفوذ فراوان پیدا کرد و همین امر باعث برانگیخته شدن حسد و رشک فقها و متکلمان شد. وی به تحصیل حکمت و عرفان و کلام و ادب عربی پرداخت و نظر به مطالعه بسیار در آثار امام محمد غزالی، مع الواسطه شاگرد او نیز محسوب میشد. احمد غزالی با آن همه عظمت مقام، در مکتوبهای خود بدو، او را قرةالعین خطاب میکرد. وی بیشتر اطلاعات خود را از راه تحقیق و تتبع شخصی فراهم آورد. افکار و عقاید او در عمر کوتاهش مبین کمال نبوغ اوست. فلسفه و کلام، طبع حقیقتجوی وی را قانع نساخت و گرفتار بحرانهای روحی شد و همین امر، او را دچار شک و شبهه کرد. پس از آشنایی با آثار امام محمد غزالی تا حدی خاطرش آرام گرفت و چندی بعد با احمد غزالی آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند احمد غزالی در بیان عقاید خود بیپروا بود. همین صراحت در گفتار باعث بدگمانی متشرعه شد.
عبدالله بن محمد، عین القضات همدانی، فقیه، حکیم و عارف، مکنی به ابوالفضائل، معروف به قاضی همدانی، در سال ۴۷۶ ش، برابر با ۴۹۲ ق، در همدان به دنیا آمد. پدر و جدش از میانه بودند، به میانجی نیز معروف شده است. قاضی، در جوانی در زادگاه خویش به کسب علوم متداول پرداخت و به سرعت در ادب و حکمت و کلام مایهور شد و به سبب مهارتی که در فقه پیدا کرد، به عنوان قاضی و مدرس منصوب گردید و با وجود جوانی، شهرت و نفوذ فراوان پیدا کرد و همین امر باعث برانگیخته شدن حسد و رشک فقها و متکلمان شد. وی به تحصیل حکمت و عرفان و کلام و ادب عربی پرداخت و نظر به مطالعه بسیار در آثار امام محمد غزالی، مع الواسطه شاگرد او نیز محسوب میشد. احمد غزالی با آن همه عظمت مقام، در مکتوبهای خود بدو، او را قرةالعین خطاب میکرد. وی بیشتر اطلاعات خود را از راه تحقیق و تتبع شخصی فراهم آورد. افکار و عقاید او در عمر کوتاهش مبین کمال نبوغ اوست. فلسفه و کلام، طبع حقیقتجوی وی را قانع نساخت و گرفتار بحرانهای روحی شد و همین امر، او را دچار شک و شبهه کرد. پس از آشنایی با آثار امام محمد غزالی تا حدی خاطرش آرام گرفت و چندی بعد با احمد غزالی آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند احمد غزالی در بیان عقاید خود بیپروا بود. همین صراحت در گفتار باعث بدگمانی متشرعه شد.