این کتاب نشان می دهد که ابتذال هایدگر نه از اندیشه هستی ، بلکه از اندیشه ی تاریخ تقدیر یکتا و تمنای پرشور یک «سرآغاز جدید» نشأت می گیرد؛ افتتاح بنیادگذاری و هستن در امر آغازین که همانا وسوسه ی دیرین متافیزیک است.
در روایتهای او، مرز میان اثر نظری و اثر داستانی مخدوش میشود. در توماس تاریک همهی جلوههای هنر روایت بلانشو را میتوان یافت: داستانی که بیشتر بر یادآوریها و تکگوییهای درونی استوار است تا کنش شخصیتها.
برگرفتن نقاب از این جهان، به زمان و تقلای بسیار و نیز فرهنگ نیازمند بوده است و یکی از دستاوردهای عظیم هنر و فلسفۀ مدرن (که رویکرد پنجاه تا هفتاد سال اخیر بوده) آن است که به ما اجازه باز اکتشاف دنیایی را که در آن زندگی می کنیم می دهد؛ این مهم همواره در معرض فراموشی ما است.
رمان سوییت فرانسوی در طرح اولیه خود یک رمان پنج بخشی بود که ایرن نمیروفسکی در جریان تلاش دو سالهاش برای فرار از دست نازی ها بههمراه همسر و دو دختر خردسالش، موفق شد فقط دو بخش از آن را به سرانجام برساند