مادر و پدر برزویه هر دو دانش دوست بودند. آنها برزوییه را از کودکی به خواندن و آموختن تشویق میکردند. برزویه هم به دانستن علاقهی بسیار پیدا کرده بود. او هیچگاه از یاد گرفتن خسته یا غافل نمیشد و میکوشید از استادانش به خوبی بیاموزد. برزویه بزرگ و بزرگتر شد و چون به جوانی رسید، علم طب آموخت و پزشکی مشهور و نامآور شد....
"از تمام اندام فیروز آب سیاه میچکید و در سرمای سالن بدنش آشکارا شروع به لرزیدن کرد. موغ، خرناس کشید و هومان رویش را برگرداند. چشمش که به موغ افتاد بهطرفش هجوم برد ولی بین راه پاهایش خشک شدند."