«خفته و دوک» داستان شاهزاده خانمی است که در آستانهی مراسم عروسیاش بار سفر میبندد تا مردم قلمرو همسایه را که دچار بیماری مرموز و ناشناختهی خوابگرفتگی شدهاند نجات دهد...
در «مدارگرد»، شش فضانورد در کابین فشرده ایستگاه فضایی بینالمللی، طی ۲۴ ساعت، شانزده طلوع و غروب زمین را نظارهگرند و میان هیجان کاوش و تنهایی مطلق سرگرداناند. هر فصل مانند یک مدار کامل زمان را به بازی میگیرد و گذشته و حال را در هم میآمیزد گویی لحظهها در خلا معلق ماندهاند.
ما داستان میگوییم تا از چندوچون زندگی سر دربیاوریم. اما چرا مجذوب این روایت میشویم و آن دیگری چنگی به دلمان نمیزند؟ از اسطورههای کهن گرفته تا محبوبترین رمانها و فیلمهای امروزی، داستانهای ماندگار از دل ساختاری سر برمیآورند که بازتابی از تجربههای زنده و واقعی ماست. "در دل جنگل" به همۀ کنجهای تاریک ساختار روایت سرک میکشد.
کتاب "تک گویی های معاصر برای زنان" گزیدهای است از تکگوییهایی برگرفتهشده از نمایشنامههای شاخص معاصر، از جمله آثاری از کاریل چرچیل، دیوید ممت، سارا کِین و مارتین مکدونا که تنوع سبکی و لحنیشان برای دانشجویان و البته بازیگران آماتور و حرفهای چالشی دراماتیک میآفریند.
داستان کوتاه لرد بایرون که در ۱۸۱۶ نوشتن آن را آغاز کرده بود ناتمام ماند و هرگز ادامهاش نداد. اما تصاویر قدرتمند آن الهامبخش جان پولیدوری، پزشک و همراه سابق بایرون، شد. پولیدوری مدتها به چنین موضوعاتی علاقه داشت و در سبک رمانتیک، رساله دانشگاهیاش را در ادینبورگ به مسائلی چون کابوس، خوابگردی، و مسمریسم اختصاص داده بود. او ایده اولیه بایرون را گرفت و آن را به داستانی کامل تبدیل کرد....