این داستان، که در ادامۀ کتاب «2065: تناقض در انتخاب» شکل گرفته، شما را به ژرفای فلسفۀ اخلاق دعوت میکند، جایی که هر انتخاب، مسیری متفاوت، پیش روی ما میگشاید. سایۀ حقیقت، نهتنها روشنایی تصمیمها، بلکه پرسشهای نهفته در آنهاست تلاشی برای فهم عمیقتر کلماتی ساده.
هرلحظه، دعوتی است به بازنگری معنای درست و نادرست، به تأمل دربرابر واقعیتهایی که ذهن را به آزمون میگذارند. این داستان، فراتر از یک روایت، فراخوانی است برای بیداری انسانیتی که در دوباره اندیشیدن جان میگیرد. در جهانی که جبر و اختیار در هم گره خوردهاند، این کتاب شما را به سفری در لایههای پنهان وجود فرا میخواند، تا با تأمل، نگاهی متفاوت به زندگی و انتخابهای خود بیاندازیم.
اِتیک مطالعه فلسفی پدیدههای اخلاقی است. این رشته که با نام فلسفه اخلاق نیز شناخته میشود، به بررسی پرسشهای هنجاری دربارهٔ اینکه افراد چه باید بکنند یا کدام رفتار از نظر اخلاقی درست است، میپردازد. شاخههای اصلی آن شامل اخلاق هنجاری، اخلاق کاربردی و فرااخلاق میشود.
اخلاق هنجاری در پی یافتن اصول کلی است که چگونگی رفتار افراد را هدایت میکنند. اخلاق کاربردی مسائل اخلاقی مشخصی را در موقعیتهای واقعی، مانند سقط جنین، رفتار با حیوانات و رویههای تجاری، بررسی میکند. فرااخلاق مفروضات و مفاهیم بنیادی اخلاق را کاوش میکند و پرسشهایی مانند وجود حقایق اخلاقی عینی، امکانپذیری دانش اخلاقی و چگونگی انگیزهبخشی قضاوتهای اخلاقی را مطرح میکند. نظریههای هنجاری تأثیرگذار شامل پیامدگرایی، اخلاق وظیفهگرا و اخلاقیات فضیلت هستند. پیامدگرایان معتقدند عملی درست است که بهترین پیامدها را به دنبال داشته باشد. وظیفهگرایان بر خود کنشها تمرکز دارند و میگویند این کنشها باید با وظایفی مانند راستگویی و پایبندی به وعدهها همخوان باشند. اخلاق فضیلت، بروز فضایل مانند دلیری و دلسوزی را اصل بنیادین اخلاق میداند.
اخلاق ارتباط نزدیکی با نظریه ارزش دارد که ماهیت و انواع ارزش، مانند تمایز بین ارزش ابزاری و ذاتی، را مطالعه میکند. روانشناسی اخلاقی، بهعنوان رشتهای تجربی مرتبط، فرآیندهای روانشناختی دخیل در اخلاق، مانند استدلال و شکلگیری شخصیت، را بررسی میکند. اخلاق توصیفی، کدهای اخلاقی و باورهای غالب در جوامع مختلف را توصیف میکند و بُعد تاریخی آنها را در نظر میگیرد.
تاریخچه اخلاق از دوره باستان با تدوین اصول و نظریههای اخلاقی در مصر، هند، چین و یونان باستان آغاز شد. این دوره شاهد پیدایش آموزههای اخلاقی مرتبط با هندوئیسم، بودیسم، کنفسیوسگرایی، تائوئیسم و مشارکت فیلسوفانی مانند سقراط و ارسطو بود. در قرون وسطی، تفکر اخلاقی به شدت تحت تأثیر آموزههای دینی قرار داشت. در دوره مدرن، تمرکز به رویکردی سکولارتر معطوف شد که بر تجربه اخلاقی، دلایل کنش و پیامدهای آن تأکید داشت. یکی از تحولات تأثیرگذار در قرن بیستم، ظهور فرااخلاق بود.