وقتی توپ گذشتن ساعت از نیمه شب را به صدا درآوردند و سال نو شد، من و آلکس بالا و پایین میپریدیم و همدیگر را بغل میکردیم .صفی از پسرها پشت سر الکس درست شده بود که می خواستند او را ببوسند وسال نو را تبریک بگویند.همین که ولش کردم یکی از پشت دستهایش را دورم حلقه کرد و قبل از اینکه بتوانم اعتراضی بکنم مرا بوسید؛ ایدن بود!!