«گلهای معرفت» نوشتهی اریک امانوئل اشمیت، سه داستان کوتاه از سه مذهب مختلف را دربرمیگیرد. اولین داستان به بودیسم، دومی به اسلام (و البته در حاشیه آن، یهودیت) و داستان سوم به مسیحیت میپردازد. خاستگاه اصلی کتاب گلهای معرفت، دین و تفکر مذهبی است. «میلارپا»، «ابراهیمآقا و گلهای قرآن» و «اسکار و بانوی گلیپوش» عناوین این سه داستان هستند. داستان اول در سال 1997 و دو داستان دیگر در سالهای 2001 و 2002 منتشر شدهاند. آنها در واقع سه داستان اول از مجموعهای تحت عنوان «چرخهی نامرئی» هستند که تا سال 2019 شامل هشت داستان شده است.
نویسنده در هر داستان نشان میدهد که در ادیان مختلف ابراهیمی و غیرابراهیمی رویکردی نجاتبخش و راهکارهای معنوی برای بهبود زندگی انسان وجود دارد که میتواند در این روزگار راهگشا باشد. در داستان اول مفهوم تناسخ در بودیسم و در داستان دوم راهکار صوفیه در اسلام مورد توجه قرار گرفته است. در داستان سوم نیز به رویکردی خاص در مسیحیت پرداخته شده. در هر کدام از این داستانها ابتدا مسئلهای مطرح میشود و سپس شخصیت درگیر در آن، به کمک فرد دیگری مراحل حل مسئله و غلبه بر بحران را طی میکند؛ فردی که به قولی پیر راه است و خضرگونه او را در طی این مراحل یاری میکند. نگاه اشمیت به ادیان انسانمحور است و با رویکردهای ایدئولوژیک یا تکلیفمحور متفاوت است.