کتاب حاضر گفتوگویی است با رومن گاری، چند ماه قبل از مرگ نابهنگام او. گاری در این کتاب از بلندپروازیهایش میگوید، از آرزوها و کامیابیها و سرخوردگیهایش، از جوانی پرفرازونشیبش، سالهای خدمت در نیروی هوایی، نشست و برخاست با بزرگان هالیوود، کتابهایی که نوشته و تأملاتش در باب زندگی. این کتاب کوچک را میتوان آخریت فصل از خودزندگینامهی گاری دانست.
رومن گاری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلولهای به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته این طور نوشته است «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامهام شب آرام خواد بود، (La Nuit sera calme, 1974) بیابید.» او در این کتاب گفته است: «به خاطر همسرم نبود، دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشتهاست: «واقعاً به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ!»