کتاب هستی و نیستی اثر ژان پل سارتر، نویسنده، فیلسوف، نمایشنامهنویس و منتقد فرانسوی و ترجمهی مهستی بحرینی است. هستی و نیستی کتاب بالینی اگزیستانسیالیستها و یکی از مهمترین کتابهای سارتر است که به عقیدهی اهل نظر، مسیر فلسفهی غرب را تغییر داد و پندارها دربارهی رابطهی فرد با پیرامونش را دگرگون کرد. هستی و نیستی رسالهای دربارهی هستیشناسی پدیدارشناسانه است. سارتر در سال 1943 پس از مطالعهی کتابی از هایدگر که از روش پدیدارشناسی هوسرل به عنوان دریچهای برای بررسی هستیشناسی استفاه کرد بود، به نگارش این کتاب دست زد.
کتاب بر تمایز میان اشکال وجود استوار است. نویسنده تفاوت میان هستی آگاه و هستی ناآگاه را به خواننده میآموزد. هستی آگاه را هستی لنفسه و هستی ناآگاه را هستی فینفسه مینامد. آگاهی را چیزی میداند که به ما امکان میدهد تا طرح هستی خود را در آینده دراندازیم و گذشتهی خویش را بازسنجیم. نیستی نیز نقش کلیدی در کتاب ایفاء میکند. سارتر باور دارد آگاهی آدمی خلأیی است که در قلب وجودش قرار دارد. به بیان دیگر، این خلأ همان نیستی نیست. نیستی ملموس را زمانی با همهی وجودمان حس خواهیم کرد که پی ببریم چیزی غایب است.
کتاب از یک پیشگفتار و چهار فصل تشکیل شده است. در فصل اول تلاش شده معنای هستی و نیستی به دست داده شود. در فصل دوم وضعیت هستندهای خاص یعنی انسان که آگاه میشود و به چیزها معنا میدهد، تشریح شده است. فصل سوم که سادهتر نوشته شده و از دو رویکرد و یک بحث تشکیل شده، به مفهوم وجود دیگری و مناسبات مشخص با دیگری میپردازد. فصل آخر نیز بحث دربارهی موضوع داشتن و انجام دادن است.