این رمان سرشار از لحظات دراماتیکی است که احساسات مخاطب را مدام به بازی میگیرد. داستان به خوبی تصویری از تفاوتهای فرهنگی، جنگ و تعصب را نشان میدهد و به مقولات مهمی از جمله سرکوب، فقر و مهاجرهراسی میپردازد.
کتاب "زیر سقف آسمان" دربارهی دختری است که هم باید با مرگ پدرش کنار بیاید، هم باید به عنوان خواهر بزرگتر مراقب خواهرش باشد، و از همه مهمتر به مادرش کمک کند تا جایی را برای زندگی پیدا کنند.
نویسنده در کتاب "ماه بلند آسمان"، به خوبی روی زشت نژادپرستی را برای مخاطب ترسیم کرده است و به طرز جذاب و درگیرکنندهای از ظلمی که سفیدپوستان در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم بر سیاهپوستان روا میداشتند، سخن میگوید.
در کتاب «قرنطینه» بیماری مسری و مهلکی به نام اسکورج در کشور شیوع پیدا کرده است. نگهبانها هر کسی را که مشکوک به این بیماری باشد به زور با خودشان میبرند تا برای اسکورجِ مرگبار آزمایش بدهد...
قدمهای خفهای میان دیوارها طنین میاندازد و احاطهام میکند. شبیه صدای پوتین است یا چیزی پاشنهدار. حتم دارم صدای پاهای برهنهی جونا نیست. ترس به نیازم برای گرم کردن انگشتهای پایم غلبه میکند و لحاف را تا چانهام بالا میکشم...