بدیتی که تا آن لحظه باورش داشت فقط در یارانههای دولتی نفس
میکشید، یا حتی، با اینکه در اصلِ موضوع تفاوتی ایجاد نمیکرد، چیزی بود که دولت ممنوعش کرده بود. حتی بدتر از آن، ابدیت فقط در خاطرات نیمههوشیار دخترکی بود که از پشت ویترین مغازهای در خیالاتش اسمش را گذاشته بود مگی.