برشی از متن: ... چیزی نمیماند آنها از من شکایت کنند، زیرا من آمده بودم که کارد را در زخم تکان دهم. اتفاقی که میافتاد این بود. برخی از آنها زندگی تازهای ترتیب داده بودند، برخی عشق تازهای پیدا کرده بودند، برخی دیگر هنوز در خیابان، زیر پلها، در کلبهای یا در زیر کارتنها بودند، زیرا به این نحو بود که احساس میکردند آزادند ... و من چه میتوانستم بگویم؟ به خانهتان برگردید؟ به چه حقی؟ هر کسی آزاد است هرچه میخواهد بکند.