کتاب محاکمه اثر فرانتس کافکا، نویسندهی فقید آلمانی در قرن بیستم است. این کتاب را امیر جلالالدین اعلم، مترجم و نویسندهی معاصر ایرانی به فارسی برگردانده است. این رمانِ شاهکار اولین بار در سال 1925 منتشر شد. مانند دیگر آثار او، این کتاب هم کامل نشد؛ اگرچه در انتها فصلی دارد که میتوان آن را پایان داستان دانست. کافکا در نوشتن این رمان از «جنایت و مکافات» داستایفسکی بسیار تأثیر پذیرفته است. در آثار این نویسنده همیشه ردی از بیگانگی، خشم اگزیستانسیالیستی و بیهودگی و گناهکاری ابدی پیداست. چنان که در این رمان شخصیت اول داستان در چنین وضعیتی گرفتار میشود.
محاکمه داستان یک اتهام و یک بازداشت پایانناپذیر است. یوزف ک. در صبح تولد سیسالگیاش بازداشت میشود. یوزف کارمند بانک است و همه او را به نظم و همکاری و قانونمندی میشناسند؛ اما آن روز صبح به یک اتهام نامشخص و توسط دو مأمور نامشخص و البته از طرف یک سازمان نامشخص بازداشت میشود. یوزف سرگردان است و اصلا نمیداند باید چه کار کند. از طرفی هم مطمئن است که این پرونده اشتباه است و او را جای شخصی دیگر اشتباه گرفتهاند. یوزف ک. تمام تلاشش را میکند تا از ماجرای این اتهام باخبر شود. زن صاحبخانه و دیگر آدمهایی که او را میشناسند، کمکم به این باور میرسند که او متهم است. یوزف اما در یک هزارتو گرفتار شده و تلاشش برای فهمیدن آنچه پشت این بوروکراسی فرسایشی است، فرجامی ندارد.
بریدهای از کتاب:
«به گمانتان ما باید موضوع را دوستانه فیصله بدهیم، آره؟ نخیر، اصلا نمیشود. از طرف دیگر مقصودم از این حرف این نیست که شما باید ناامید شوید. چرا باید بشوید؟ شما فقط بازداشتید، همین و بس.»