میل ادراک حسی ما از ابژه را متأثر میسازد و تحریف میکند… میل نفی میکند، میآشوبد و سازماندهی را مختل میکند، بیارزش میسازد و در یک کلام تحلیلش میبرد و این نابودکردن گاه حتی سوژهای را نیز شامل میشود که این ابژه را ادراک میکند». با یاری پروفسور میل، لقبی که دانشجویان ژیل دلوز به او داده بودند، میتوان همین سویههای هولناک و طغیانگر و سرگیجهآور میل را جست و از کلینیک تا خیابان، و از هنر تا سیاست، حضور همین میل، بهعنوان عامل مجهول، را دید که در کار خلق امر نو است. و همهی اینها را باید مقاومتی در برابر انواع تکنیکهای نظارت سیاست زیستشناختی دانست، مقاومت در برابر دستگاه معرفیای که توان تحمل هیچگونه امر منفی و ندانستنی را ندارد، حال آن که هر تغییری، هر خلقی از جایی آغاز میشود که انتظارش نمیرود، حتی از سوی سوژهای که درگیر در چنین فرایندی است.