تصویری از نیما در دست است که به همراه فرزندش بر بلندیهای کوه نشسته است، شاید یک گردش خانوادگی. سمت راست تصویر طناب یک چادر یا خیمه دیده میشود که به ایجاد خطی عمود و مواطی با ضلع راست عکس قسمتی از طبیعت کوهستانی را از این دو نفر که در وسط تصویر نشستهاند مجزا میکند.در کنار پیرمرد در گوشهی چپ تصویر یک سماور و یک کوزهی سفالی دیده میشود.جلوی او بساط همیشگی کاغذهایش پهن است،لت همان بینظمی خاص که همگی توصیف میکنند.همان ژست نوشتن را در حالی دارد که انگشت اشارهی پسرش جایی دور را به او نشان داده است.مجاورت اشیا با نوشتار، طبیعت نقل شده از درون پرانتز و اشاره به بیرون از نوشتار، همان سویههای سهگانهی رهایی بخش در شعر نیماییاند. ظهور تعامل اینها نقطهای در شعر نیمایی اند. ظهور تعامل نقطهای را به دست میدهد که باید «اقتصاد شعری» نیما نام بگیرد.