اصلاً چه کسی در این عصر در کنار من مورد توجه است؟... اما من عطای همۀ جهان را به لقایش بخشیدهام... هیچ حوصله ندارم، ذهنم را هدایت کنم. ده سال است که هر نوع برخوردی از طرف آلمانیهای شمال با من مثل یک نوع ناکامی بوده: تو حتی تصورش را هم نمیتوانی بکنی که این کار چه تأثیری بر من گذاشته، بعد از آن سالهای فوقالعاده وحشتناکِ به خطر افتادن جدی سلامتیام، بعد از آنکه ژرفترین و سترگترین اثرِ تمامی قرن را آفریده بودم، در حق من همان رفتاری را کردند که سالیان سال کرده بودند. این جور چیزها را آدم فراموش نمیکند: و این جوری که حالا همهچیز به هم ریخته، دیگر هیچچیز بهبود نخواهد یافت.
دفتر حاضر گزیدهای است از نامههای نیچه به مادرش، از خردسالی، کودکی، نوجوانی، تا پایان عمر یعنی یک سال پیش از فروپاشی روانیاش.