تا لحظه ای که وارد آپارتمانمان شدیم را یادم نمی آید ولی مامان می گوید از کاروانسرا تا خانه هفتصد و چهارده کیلومتر بوده و من نمی توانستم این همه مدت بیهوش بوده باشم اصلاً باور نمی کنند یک نفر می تواند در بیهوشی حرف بزند و غذا بخورد و این طور چیزها نمی دانم چقدر از حرفهایم را باور کرده اید.ولی راستش را بخواهید دلم می خواهد همه ی آنها را باور کنید. بالاخره شما هم لابد فیلم های عجیب دیده اید و کتاب های غریب خوانده اید ولی اعتراف کنید بعضی از آنها را باور کرده اید.