داستان «طرز تهیهٔ تنهایی در آشپزخانهٔ عشق» با این جملات آغاز میشود:
«خودکار ساده و ارزانقیمت را الکی توی دستم میچرخانم. خیلی دوست دارم قلمی که با آن مینویسم جذابیت داشته باشد. برای همین به خودنویسی که معمولا همراهم است دلبستگی خاصی دارم. ظرافتی که به نوشتهها میدهد، اعتمادبهنفسی که طرز نشستنش توی دست ایجاد میکند، جوهری که آرام از شیار نوکش بیرون میخزد و به شکلی جادوکننده روی کاغذ مینشیند… اما الان توی دستم خودکاری معمولی هست که دقایقی قبل از دکان خنزرپنزرفروشی توی فرودگاه خریدم. دلیل اینکه هیچجور نمیتوانم افکارم را متمرکز کنم، نمیتوانم جملاتی برای پر کردن پشت کارتپستالی که جلوی رویم گذاشتهام پیدا کنم، این خودکار است؟ …»