اما مدت ها از آن زمان گذشته است، و فاتحان این شهر ساحلی اکنون خواندن و نوشتن را جرمی در نظر می گیرند که مجازاتش، مرگ است. آن ها همچنین اعتقاد دارند «خانه اوراکل» که آخرین مخفیگاه تعداد اندک کتاب های بر جای مانده به حساب می آید، پر از شیاطین و نیروهای اهریمنی است. اما برای نوجوانی هفده ساله به نام «ممر»، این خانه یک پناهگاه است: جایی برای خانواده، تحصیل، سنت ها، و خاطرات—تنها جایی که «ممر» در آن واقعا احساس امنیت می کند. پس از مدتی، شاعری به نام «اورک» و همسرش از راه می رسند و همه چیز در زندگی «ممر» دگرگون می شود.