این کتاب به بررسی عمیق شرم میپردازد که اغلب پشت نقابِ ازخودبیزاری، بینقصگرایی، بیبندوباری جنسی، اعتیاد یا خودشیفتگی پنهان میشود. احساس گناه، خجالتزدگی، کمرویی و پشیمانی بخشهای اجتنابناپذیر زندگی روزمرۀ ماست که گاه میتواند پندآموز باشد و درسهایی درمورد ارزشها، اهداف، و انتظاراتی که از خودمان داریم به ما بدهد. فرهنگ غالبِ جوامع غربی شرم را سمّی میداند، اما نویسنده در این کتاب شرم را مجموعه هیجاناتی میداند که نقطۀ مشترک آنها یک «آگاهی دردناک نسبت به خود» است.
جوزف برگو در این کتاب نظرگاههای رایج درمورد «جنبش ارزشِ خود» را به چالش میکشد و معتقد است که ارزشِ خود فقط از راه تعریف و تمجیدهای بیوقفه افزایش نمییابد، بلکه پرورش آن در گرو هدفگذاری، دستیابی به اهدافی که از خودمان انتظار داریم، و در نهایت قسمت کردنِ احساس شادیِ حاصل از آن دستاوردها با عزیزانمان است. در این مسیر، مواجهه با تجربههای شرمزا و آموختن از آنها، بیشتر از خودگوییهای مثبت، به رشد ارزشِ واقعی ما کمک میکند.
نویسنده از تجارب بالینی سیوپنجسالهاش با مراجعان مختلف بهره برده است تا نشان دهد که شرمِ نادیدهگرفتهشده اغلب به اشکال گوناگون در پسِ طیف وسیعی از اختلالات روانی از جمله اضطراب اجتماعی، خودشیفتگی، اعتیاد و خودآزاری پنهان شده است.