در آغاز پاییز سال ۱۸۲۳ میلادی، یک دختر جوان که لباسی خاکستریرنگ دربرداشت وارد وزارت امورخارجۀ فرانسه در پاریس شد و درخواست نمود با آقای «شاتوبریان»، وزیر امورخارجه، ملاقات کند.
پیشخدمتی که دختر جوان به او مراجعه کرده بود، پرسید: خانم آیا شما وقت ملاقات گرفتهاید؟ دختر جوان گفت: بلی آقا، ازطرف وزارت امورخارجه به من اطلاع داده شده که امروز آقای وزیر را ملاقات کنم.
پیشخدمت گفت: خواهش میکنم در اتاق انتظار بنشینید تا نوبت به ملاقات شما برسد. دختر جوان وارد اتاق انتظار باشکوه وزارت امورخارجه شد و در گوشهای روی نیمکت راحتی نشست.
کسانی که در اتاق بودند با حیرت آن زن را مینگریستند برایاینکه وضع ظاهر او، نشان میداد که از تیپ مراجعهکنندگان وزارت امورخارجه نیست.