بزرگان و پیران سرزمین برای نجات مردم ترفندهایی به کار بستهاند که بهمرورزمان منسوخ شده و کاربرد خود را ازدستدادهاند. بزرگان اما از باورهای خود دست نکشیده و بر پیروی بیچونوچرا و کورکورانه از قوانینی که وضع کردهاند اصرار میورزند. قربانیکردن جوانی دختران این سرزمین از جملهی این باورها و قوانین است؛ بدعتی که بر اساس آن، دختران را به عقد آب یا قنات در میآورند تا از این طرق به بلایی که طبیعت بر سرشان آورده پایان دهند در رمان «سنگ اقبال» اثر مجید قیصری، نویسنده معاصر ایرانی که بر اساس یکی از باورها و افسانههای قدیمی به نام «سنگ بهره» نوشته شده از زاویهای دیگر به مواجههی مردمان یک سرزمین با خشکسالی پرداخته میشود؛ این بار این مردان سرزمیناند که باید در این مسیر دشوار و پرفرازونشیب مورد آزمایش قرار گرفته و محک بخورند. انسانها در برابر قدرت عظیم و بیامان طبیعت گاه ناگزیر دست به دامان جادو و خرافه و الهامات غیبی میشوند و در گذر ایام برای حفظ باورهایی که از پیشینیانشان به آنان ارث رسیده است، قوانینی وضع میکنند که تبدیل یوغی میشوند بر دوش انسانهای دیگر، پایبندی بر پای کسانی که در اکثر مواقع، هیچ نقشی در تدوین و تصویب آن قوانین نداشتند.