سِیدی و ویل فوست بهتازگی خانوادۀ خود را از شیکاگوی پرهیاهو به شهر کوچکی در مِین منتقل کردهاند و حالا جنازۀ همسایه، مورگان بِینز، در خانهاش پیدا شده است. قتل جزیرۀ کوچک آنها را تکان داده، اما هیچکس بیشتر از سِیدی متلاطم نشده است، و هنگامی که نگاههای اتهامآمیز به خانوادۀ تازهوارد خیره میگردد، سیدی خود را غرقشده در ماجرای آن شبِ تاریک و مرموز میبیند. اما او باید مراقب باشد، چراکه با هرچه بیشتر فاش شدن حقایق دربارۀ قتل مورگان، سیدی درمییابد که ممکن است زندگی خود و خانوادهاش بیشتر از آنچه انتظار داشت، در خطر باشد.