نویسنده در این داستان جذاب زندگی دختری به نام نورا را دستمایهی روایت خود قرار میدهد؛ او نویسندهای منزوی است که به نوشتن رمانهای جنایی میپردازد. نورا به وسیلهی دوستى که مدتهاست از او خبری ندارد به یک میهمانی در شمال انگلستان دعوت میشود. اگر چه نورا تمایلی به ترک کردن خانهی دنج و خلوت خود ندارد اما در نهایت خود را قانع به رفتن میکند. در نهایت نورا و چند دوست قدیمی در خانهای شیشهای در دل جنگل در کنار هم قرار میگیرند.میهمانی مانند دیدارهای معمولی آغاز میشود اما کمکم رنگوبوی ماجرا تغییر میکند و اسرار تکتک شخصیتهای داستان برملا میشود و نورا نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ او هم چیزهایی در گذشتهی خود دارد که نمیخواهد دیگران بدانند. البته این تنها بخش ترسناک ماجرا نیست، آنها به مرور متوجه میشوند که تنها حاضران این خانهی شیشهای نیستند و کسی هم به قتل رسیده است!