مترجمهای نسل اول و دوم نهفقط در معرفی ادبیات جهان به ایرانیها نقشی عمده داشتند، بلکه در سمتوسودادن به نثر معاصر فارسی نیز تأثیرگذار بودند و خود غالباً دلیلش را اُنسی همیشگی با ادبیات کلاسیک دانستهاند. در همسایگی مترجم روایتی است خواندنی از زندگی یکی از همین مترجمها. سروش حبیبی با زبانی صمیمی و روشن از ریزهکاریهای ترجمه میگوید و از زندگی روزمرهاش لابهلای شاهکارهای ادبی حرف میزند؛ چه شد که مترجم شد، به فرانسه رفت و زبانهای مختلف آموخت؟ به قول خودش فقط سرنوشت! و در همسایگی مترجم داستان همین سرنوشت است.
«در جوانی هرگز خیال هم نمیکردم که زمانی در این راه بیفتم. زندگی اینطور پیش آورد و همه زیر سر یک دوست بود.»