مردی خوش سیما را با چشمانی غمگین مجسم کنید ... مرد ما از کتاب های مربوط به هولوکاست و گفت و گوهای دور میز شام درباره لهستان زمان جنگ جهانی دوم دوری می کند. او به تماشاچی شرارت و بدبختی تبدیل شده، گاهی حتی مطمئن نیست در تصویر مشمئزکننده ای که از پیش چشمش می گذرد، کدام نقش را بازی می کند. مرد غمگین چشم ما باور دارد که به سان سگی کتک خورده ، برای ابد از درون دگرگون شده است، و خدایان این درد را درمان نخواهند کرد. او در گذشته خویش هیچ عمل نیکویی ندارد که به آن متوسل شود، با این همه ، بر نومیدی خود مویه نخواهد کرد. او به داستان کودکی می اندیشد که به چنین مردی تبدیل شده است