گرت خود روحی هنرمند دارد و عاشق نقاش می گردد .... به نظر می رسد نقاش نیز عاشق اوست .... هیچ گاه حرفی از این عشق به صورت مستقیم در کتاب زده نمی شود هر چند بعد از مدتی گرت به این نتیجه می رسد که دوست نقاش حق داشته و نقاش به چیزی بیش از نقاشیش اهمیت نمی دهد اگر در حال حاضر برای او اهمیتی قائل است تنها برای این است که دنیا و تصورات او در حال حاضر به گرت احتیاج دارد